جدول جو
جدول جو

معنی موی کندن - جستجوی لغت در جدول جو

موی کندن(صَ کَ دَ)
انتعاش. هرلمه. (یادداشت مؤلف). به علامت عزا یا غمی موی کندن زنان. بر اثر مصیبتی عظیم موی سر و ریش برکندن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مویه کردن
تصویر مویه کردن
زاری کردن، نوحه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روی کردن
تصویر روی کردن
رو کردن، توجه کردن، به کسی یا چیزی رو آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
صفت بیان حالت از موی کندن. صفت حالیۀ آنکه در حالت کندن موی است. آنکه بر اثر رسیدن بلا یا مصیبتی موی سر یا ریش خود را می کند. برکننده موی. (ناظم الاطباء). و رجوع به موی کندن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روی کردن
تصویر روی کردن
توجه، اقبال، استقبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوی کردن
تصویر شوی کردن
شوهر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شکافتن و تراشیدن کوه، گشادن و ساختن راهی یا بر آوردن صورت و نقشی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مری کردن
تصویر مری کردن
جدال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشی کردن
تصویر مشی کردن
رفتن، بطریقه ای عمل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
پا ترماندن در اختیار ملت (که دولت نمایندگی آنرا دارد) قرار دادن: (ملی کردن صنعت نفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مول کردن
تصویر مول کردن
بار گرفتن زنی از مردی بطرز نامشروع طفل حرامزاده بدنیا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منی کردن
تصویر منی کردن
از خود لاف زدن بخود بالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهر کندن
تصویر مهر کندن
کندن نام و نقش بر روی مهر حکاکی کردن روی مهر
فرهنگ لغت هوشیار
چون کسی عاشق زنی شود و بوصال او نرسد مو را در کاغذی پیچیده داخل صندوق (قوطی) گذارد و پیش معشوقه فرستد و غرض از آن اعلام ضعف و ضعیفی خود در محنت هجر است. اگر معشوقه هم مشتاق او باشد او نیز در جواب مو فرستد} وصف زلفش کی دل صد چاک را رو میدهد شانه با این ربط مو میگیرد و مو میدهد) (مخلص کاشی. بها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویه کردن
تصویر مویه کردن
گریه و زاری و نوحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منی کردن
تصویر منی کردن
((مَ. کَ دَ))
لاف زدن، به خود بالیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
((مِ لّ. کَ دَ))
مالکیت دولت بر بخشی از صنایع وفعالیت های تولیدی یا اقتصادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشی کردن
تصویر مشی کردن
((مَ. کَ دَ))
راه رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
Brace, Muscle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
Nationalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
renforcer, muscler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nationaliser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
усиливать , накачать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
verstärken, anstrengen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
wzmacniać, budować mięśnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nacionalizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
национализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
зміцнювати , качати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
націоналізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nationaliseren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
verstaatlichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
reforzar, muscular
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
nacionalizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قوی کردن
تصویر قوی کردن
reforçar, musculoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ملی کردن
تصویر ملی کردن
upaństwowić
دیکشنری فارسی به لهستانی